قدس آنلاین: اگر چه با تجلی و ظهور مظلومیت و غربت در بیابان نینوا و نوای نی اسم مظلوم و غریب علم برای سلطان عشق شده است اما سلطان علوم نیز غریب است به ۴ نوع غربت:
۱-غربت ظاهری با جدایی از مدینه النبی و از حرم جدش و مهبط وحی
۲-غربت در میان خویشان نزدیک که بعد از شهادت حضرت موسی بن جعفر که در امامت حضرت تشکیک کردند حتی طبق گزارش مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار در صحت نسب جواد الائمه علیه السلام به حضرت ثامن الحجج تشکیک کردند که این موضوع حکایت دردناکی دارد و قیافه شناس آوردند.
۳-غربت امام در طوس و در میان دشمنان دوست نما و گرگ در جلد میش.قاتل امام که امام را مسموم می کند شهادت امام را به نفع خود مصادره می کند و کنار بدن مسموم و مطهر امام شال عزا بر گردن و جلسه قرائت قرآن برای شادی روح امام تشکیل داده امر دفن امام را به تأخیر میاندازد تا امر تشییع را با استقبال و شکوهی در حد شأن امام برگزار کند و همه این تشریفات برای آن بود تا همان طور که از زنده امام خواست به نفع خود مصادره کند از مرده امام هم بشرح ایضاً.
۴- اما مهمترین نوع غربت غربت علمی حضرت است و این حقیر نسبت به این غربت خیلی حساس هستم. حق است که سلطان العلوم هم در حوزه و هم در دانشگاه به لحاظ علمی غریب است در حوزه ها و دانشگاه باید قبل از فقه و اصول و کلام و فلسفه و علوم دیگر خطبه های توحیدی نهج البلاغه و خطبه توحیدی امام رضا علیه السلام و خطبه فدک و... تدریس رسمی شود. از باب تبرک و تیمن و به مناسب شهادت سلطان العلوم(ع) عباراتی از خطبه توحیدی امام رضا علیه السلام را با توضیح اندک تقدیم ارباب معرفت و عاشقان ولایت میدارم:
اول عبادة الله معرفته و اصل معرفة الله توحیده؛ این خطبه شباهت زیادی به خطبه توحیدی امیر علیه السلام دارد خطبه امیر خطبای عالم با این جملات شروع می شود اول الدین معرفته و کمال معرفته توحیده ....و نظام توحید الله نفی الصفات عنه.....لشهاده العقول ان کل صفه و موصوف مخلوق .
اصول متخذه از این عبارات:1- اصل و اساس دین احکام و آداب و رسوم نیست بلکه اصل و اساس دین معرفت است، تفسیر حقیقت معرفت از عهده این تحقیق خارج است. این که فرق معرفت با علم و حکمت و ایمان چیست ؟ مجال دیگری میخواهد 2- توحید میوه درخت معرفت است.اقسام ۸ گانه توحید و شرح آن جزو رسالت این تحقیق نیست. 3- اصل وحدت و بساطت ذات حق سبحانه.ذات حق از همه انواع ترکیب مبرا است چون بسیط محض است لاجرم لاحد و لایتناهی است. الذی لیس لصفته حد محدود ....و من اشار الیه فقد حده کسی که به ذات حق اشاره کند او را محدود کرده است و حد داشتن لازمه ممکن الوجود است حال آن که حق واجب الوجود است، وجودی است بی نهایت در همین خطبه سلطان العلوم میفرماید: بتجعیره الجواهر عرف ان لاجوهر له با مجهز ساختن واجب الوجود وجود ممکنات را به جوهر شناخته شده است که خود فاقد جوهر است .جوهر به اتفاق همه علما و فلاسفه قسمی از ماهیت است و قسمی دیگر عرض است، ماهیت مقسم است برای جوهر و عرض در الاهیات علوی و رضوی ذات حق وجود محض است و چون وجود محض است و ماهیت ندارد پس حد هم ندارد چون ماهیت حد وجود است چون وجود حق بی ماهیت است مباین با وجود ممکنات است وجود ممکنات مباین با وجود ذات حق است.
انتهای پیام/
نظر شما